ورود تدریجی نمادهای بیگانه به سنتهای ایرانی
چیله گجسی در محاصره بابانوئل!
پایگاه خبری به وقت مطالبه| مهیلا عباس پور/ برای درک رسیدن شب یلدا، نیازی به نگاه کردن به تقویم نیست؛ کافی است قدمی در کوچهها، خیابانها یا بازار محلهتان بزنید. نشانههای آمدن بلندترین شب سال، از ویترین مغازهها گرفته تا بساط دورهگردها، خبر از فرا رسیدن «چله» میدهند؛ چلهای که با همه سرمایش، گرمایی از جنس آیین و خاطره دارد.
بازارهای شهرهای ایران، شاید در ظاهر همان بازارهای همیشگی باشند، اما با تغییر فصل و مناسبتها، رنگ و نام عوض میکنند. گاهی به بازار عید نوروز بدل میشوند، زمانی بساط چهارشنبهسوری برپا میشود، و در این روزها، همه چیز رنگ یلدا به خود گرفته است؛ از هندوانه و آجیل تا شالهای قرمز و تزئینات سنتی.
هرچند شب یلدا در تقویم رسمی کشور، یک روز ثابت است، اما در فرهنگ مردم مناطق مختلف، این شب معنا و آداب خاص خود را دارد. از تنوع در خوراکیها تا رسم و رسوم برای نوعروسان و نودامادها، نمیتوان نسخهای یکسان برای همه خانوادههای ایرانی پیچید.
جشن باستانی در خاطرهها
مرحوم بهروز خاماچی، پژوهشگر فرهنگ و تاریخ تبریز، ( بهروز خاماچی چند روز بعد از گفتگو با به وقت مطالبه درگذشت) شب چله را یکی از زیباترین سنتهای مانده از ایران باستان میدانست. او معتقد بود این شب، فرصت بینظیری برای جمع شدن خانوادهها و فامیل در کنار یکدیگر بوده است؛ شبی که در آن هرکس هنر خود را برای شادی اطرافیان عرضه میکرد.
او میگفت: «در سالهای دور، خبری از رسانهها و فضای مجازی نبود. همین موضوع باعث میشد افراد با اجرای موسیقی، قصهگویی، فال حافظ، نمایشهای ساده و گفتوگوی صمیمی، فضای گرم و خاطرهانگیزی بیافرینند. در تهیه خوراکیها نیز بیشتر رنگ قرمز اهمیت داشت از چغندر پخته و انار گرفته تا سیب و هندوانه.»
خاماچی به نکتهای شیرین اشاره میکرد: «گاهی در این شب، خانوادهها در جمع فامیل دختر و پسری را به هم نشان میکردند. این شب بهانهای برای آغاز پیوندها و آشناییها بود اما متأسفانه امروز آن شور و صمیمیت جای خود را به مراسمهای کمروح و گاه پرزرقوبرق داده است.»
از چله ایرانی تا کریسمس غربی
اما تحولاتی که امروز در چهره شب یلدا رخ داده، تنها مربوط به فراموشی برخی سنتها نیست. آنچه نگرانکنندهتر است، ورود تدریجی نمادهای بیگانه به سنتهای ایرانی است.
در روزهای منتهی به یلدا، در بسیاری از مغازههای تبریز و دیگر شهرها، بیشتر از آجیل و هندوانه و شمع و شال قرمز، عروسکهای بابانوئل جا خوش کردهاند.
بابانوئل که چهرهاش در ذهنها با ریش سفید بلند، لباس قرمز و کیسه هدیه شناخته میشود، نماد فرهنگی مسیحیان و پیوندخورده با جشن کریسمس است اما این روزها، ناخوانده به سفره ایرانیها آمده است.
خاماچی درباره این پدیده هشدار میداد و میگفت: «خانوادههایی که در کنار خریدهای شب چله مثل هندوانه، پالتو، شال و شیرینی، برای نوعروس یا نو دامادشان عروسک بابانوئل میخرند نهتنها شناخت درستی از سنتهای خود ندارند بلکه در حال تضعیف ریشههای فرهنگیشان هستند.»
در مقابل برخی خانوادههای جوان این رفتار را طبیعی میدانند. یکی از نوعروسان میگوید: «هر سال مد خاص خودش را دارد. وقتی خانواده دوستانم برایشان بابانوئل میخرند طبیعی است که خانواده من هم بخواهند چنین کاری کنند.»
عروسکی با بار پنهان فرهنگی
بابانوئل در اصل برگرفته از شخصیتی واقعی به نام سنت نیکولاس است. کشیشی نیکوکار از اهالی بیزانس در قرن چهارم میلادی که بعدها به یکی از اسطورههای کریسمس تبدیل شد. او به دلیل کمک به فقرا احترام ویژهای در فرهنگ مسیحی یافت. جسد او در سواحل ترکیه امروزی دفن شده و برخی قسمتهای بدنش بهصورت طبیعی مومیایی شدهاند.
اما آنچه او را خطرناک میکند نه خود شخصیت تاریخیاش بلکه نمادسازی مدرن اوست. علی مقبولی، جامعهشناس و پژوهشگر فرهنگی، در اینباره میگوید: «عروسکها ابزارهای جذابی برای انتقال فرهنگ هستند. وقتی یک کودک یا نوجوان با عروسکی خو میگیرد بدون آنکه بداند پیامهای پنهان آن را هم دریافت میکند.»
او تأکید میکند: «تاریخچه شب یلدای ایرانی شاید از نظر زمانی با کریسمس نزدیکی داشته باشد، اما به لحاظ فرهنگی دو مسیر متفاوتاند. برخی مغازهداران برای فروش بیشتر این همزمانی را بهانه کردهاند اما مسئولیت اصلی بر دوش خانوادههاست که بیتأمل این عروسکها را وارد خانههای خود میکنند.»
مغازهها، میدان رقابت فرهنگها
مغازهداران اما از فروش بالای عروسکهای بابانوئل رضایت دارند. به گفته آنها، این عروسکها به دلیل ظاهر جذاب و شهرت جهانی مشتریان بسیاری دارند. برخی خریداران حتی پا را فراتر میگذارند و درختهای کریسمس مصنوعی را نیز در فهرست خرید شب چله خود قرار میدهند.
یکی از فروشندگان میگوید: «فرقی نمیکند برای چه مناسبتی بیایند ظاهر و تبلیغات جهانی بابانوئل آنقدر قوی است که اکثر مشتریها یکی از این عروسکها را هم به خریدهایشان اضافه میکنند.»
در خیابانها که قدم میزنی، مغازهها تو را به جهانهای گوناگون فرهنگی دعوت میکنند. با اینحال هنوز هم میتوان در گوشهوکنار ردپای یلدای ایرانی را دید اما هیچ تضمینی وجود ندارد که چند سال بعد باز هم بتوان بدون رجوع به تقویم از آمدن یلدا باخبر شد. شاید مجبور شویم برای شناختن خود سراغ تقویم برویم و این یکی از غمانگیزترین نیازهای یک جامعه است.
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0