
سلام آقا جلال!/ روایتی کوتاه از اختتامیه بزرگترین جایزه ادبی ایران
به وقت مطالبه؛ حنان سالمی: بین ایستگاه متروی فردوسی و تئاتر شهر، توی خط چهار متروی تهران، یکهو با هیجان دویدم و دستهایم را در هوا تکان دادم: «سلام آقا جلال! شما اینجا چیکار میکنید؟» خانم جوانی با چشمهای گرد شده، بند کیفم را کشید: «ببخشید اما منظورت از آقا جلال این پوستره؟!» پشت چشم نازک