پدری که همه شهر به وجودش افتخار میکردند، رفتنی نبود. خاطراتش همیشه زنده خواهد ماند.
او برای همه بود؛ از نماز جمعه تا ورزشگاه، از تئاتر تا بازار
پدرِ شهر شهید شد؛ امامِ تمام روزها رفت…

به گزارش پایگاه خبری به وقت مطالبه به نقل از تبریز جوان باد عصرگاهی که از کوچههای قدیمی تبریز میگذرد، امروز بوی دلتنگی میدهد. انگار خود شهر، زانوی غم بغل گرفته باشد. دیوارهای آجری بازار بغض کردهاند، صدای گامها آرامتر شده، و پرچمها به احترام مردی خم شدهاند که دیگر نیست. مردی که مردم به جای لقب و عنوان، او را «پدر شهر» مینامیدند.
شهید سید محمدعلی آلهاشم، نه فقط یک روحانی یا خطیب جمعه، که سایهی پدری بود بر سر شهری که همیشه زخمی بود و همیشه منتظر مرهمی. او مرد آشتیها بود، پلی میان نسلها، آغوشی میان عقاید، نگاهی پرمهر میان فاصلهها. وقتی سخن میگفت، کلمات از لبهایش نمیآمدند، از دلش میریختند و وقتی لبخند میزد شهر آرام میشد.
در روز سقوط، او تنها بازماندهی پرواز بود. اما گویی آسمان هم دانسته بود که نمیتواند این پرنده زخمی را بر زمین نگه دارد. هنوز نفس داشت، هنوز میتوانست بگوید: «سقوط کردهایم… حالم خوب نیست…» و بعد آرام، در دل مه، آرام گرفت. نه با فریاد، که با نجوا، با زمزمهای که انگار داشت میگفت: «خداحافظ مردمم…»
آقا سید، شبها نه پشت میز، که در دل محلهها مینشست. از مارالان تا ولیعصر، از نصفراه تا اسماعیلبقال. به اسم میشناختشان. به چشم نگاهشان میکرد. دستهای پینهبستهشان را میگرفت و قول میداد که فراموششان نمیکند. به سینما رفتن سفارش میکرد، کتاب معرفی میکرد، حتی دلش با تراکتورِ شهرش میتپید. کدام امام جمعهای را سراغ داریم که دغدغهاش فوتبال و فرهنگ و دل نوجوانهای بیپناه باشد؟
او هرگز از مردم فاصله نگرفت. میانشان بود، از جنسشان. وقتی نماز جمعه را بیحصار کرد، وقتی جایگاه مقامات را برداشت، همه فهمیدند آمده تا دلها را به هم نزدیک کند. و چقدر سخت است حالا نوشتن از کسی که رفت، آنهم در اوج. در لحظهای که هنوز قلبش میتپید، هنوز تلفن همراهش داغ بود، هنوز صدایش میآمد… اما رفت.
و چه زیبا رفت…
نه در بستر، نه در غربت، که در دل مام وطن، بر بلندای ارسباران، در سفری که مقصدش آسمان بود.
پیرمرد بزرگ تبریز، آیتالله سیدمحمدتقی، در میان هقهق بیصدا گفت: «پسرم نبود… پدرم بود.» و همین جمله کافی بود برای درک عمق فاجعه. چه اندوهی بالاتر از اینکه پدر، فرزندش را اینگونه بدرقه کند؟ آن هم فرزندی که همه شهر، سایهاش را به پدری قبول داشت.
حالا تبریز تنها مانده. پدرِ شهر رفته. آسمان تبریز خالیست، اما دل مردمش پُر…
پُر از اندوه، پُر از خاطره، پُر از مهربانیهایی که دیگر تکرار نخواهند شد.
اما آرام باش ای تبریز…
پدرت هنوز با توست. در تکتک سنگفرشهای بازار، در صدای اذان مسجد کبود، در نسیم کوچههای باریک، در نگاه مردم…
او شهید محراب شد، اما از محراب دلهای ما بیرون نخواهد رفت.
برچسب ها :آذربایجان ، آل هاشم ، اخبار تبریز ، ارسباران ، پایگاه خبری تبریز جوان ، تبریز ، شهید ، هلیکوپتر رئیس جمهور
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
پاسخ به حسین نادری انصراف از پاسخ دادن
شهید آلهاشم پدری واقعی بود که دل همه مردم را به هم نزدیک کرد. خداوند رحمتش کند و راهش را مستدام بدارد.
متن خیلی تاثیرگذار بود. تبریز بدون ایشان بیپناه است، ولی یاد و نامشان همیشه پشتیبان ما خواهد بود.
ایشان نمونهای از خلوص و خدمت صادقانه بودند که کمنظیر است. یادش گرامی باد.
درود بر شهید آلهاشم که یک نماد واقعی برای تمام مردم بود. راهش ادامه دارد.
خدا رحمتش کند. نبودش برای تبریز مثل فقدان یک ستون است که باید با همت همه جبران شود.
روایت زندگی شهید آلهاشم مملو از انسانیت و عشق به وطن است. باید این روحیه را در نسلهای آینده حفظ کنیم.
او نه فقط امام جمعه، بلکه پدری مهربان برای همه بود. تبریز امروز بیش از هر زمان دیگری به چنین مردمی نیاز دارد.
هر بار که از ایشان میشنوم، بیشتر به اهمیت ارتباط مسئولان با مردم پی میبرم. یادش همیشه در دلهایمان باقی میماند.
شهید آلهاشم نماد خدمت بیوقفه به مردم و مردمداری بود. خداوند روحش را شاد کند.
خواندن این خاطرات از دل شهر، حس همبستگی و عشق به این بزرگ مرد را بیشتر کرد. خداوند به خانوادهاش صبر بدهد.
شهید آلهاشم واقعاً پدر شهر بود. خدایش رحمت کند و راهش را ادامه دهیم.
متن بسیار زیبا و دلنشین بود. کاش همه مسئولان ما اینقدر به مردم نزدیک باشند و دردشان را بفهمند.
تبریز بدون شهید آلهاشم مثل باغ بدون گل است. روحش شاد و راهش پررهرو باد.
خواندن این متن قلبم را به درد آورد. شهید آلهاشم برای همه ما پدری بود که همیشه در کنارمان بود و رفتنش جبرانناپذیر است.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 15 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 15